این روزها هر دقیقه و ثانیه اش برایمان تازگی دارد و خیلی خیلی جذاب است. چون که تو هر لحظه با یه حرف جدید یا یه کار تازه و یا رفتار بامزه ما رو سورپرایز میکنی. مثلا هر روز که از خواب پا میشی احوال تک تک اون هایی رو که میشناسی ازم میپرسی... مامان، بابا؟ من:سرکاره. مامان،عمه؟ من :خونه اشونه.مامان،مانی(مامانی)؟ من: خونه اشونه . مامان،عمو؟ من:خونه اشونه. مامان،امیر؟ من:رفته مدرسه. و تو در حالی که خیالت از بابت مکان قرار گیری! همه راحت شده،با رضایت میخندی! جند تا کتاب برات خریدم که شدیدا بهشون علاقمند شدی اسمشون میمی نی ه. و تا منو بیکار میبینی کتابهاتو میاری تا برات بخونمشون...هر کدوم رو حداقل سه بار!!! آخرش مجبور م...